داستان آبیدیک

short cut

ʃɔɹt kʌt


فارسی

1 عمومی:: میان بر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: میان‌بر كردن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   noun VERB + SHORT CUT take, use PREP. ~ across/through Take the short cut across the fields. | ~ to There are no short cuts to economic recovery.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code